چلله گئجه سی
فصل زمستان در فرهنگ فولکلوریک آذربایجان جایگاه و
رتبه بسیار رفیعی دارد ، و مردم آذربایجان در طول تاریخ موجودیت خود همواره با این
فصل در تکاپو بوده و همیشه تاریخ با آن ارتباط فرهنگی تنگاتنگی بر قرار نموده اند
، بطوریکه هیچ یک از فصول دیگر از نظر فرهنگی به اندازه و ظرف این فصل مورد توجه و
عنایت آذربایجانی جماعت نبوده و در رابطه با هیچیک از فصول دیگر ، داستانسرایی ،
افسانه گویی و اسطوره سازی به اندازه این فصل موجود نیست .
این فصل در فرهنگ و باور عمومی مردم منطقه به دوره های
مختلفی تقسیم شده و هر دوره متناسب با خصوصیات روزهای آن ، با نامها و عناوین
مختلف و خاصی شناخته شده اند ، که با " چیله گئجه سی " یا
شب یلدا آغاز ، و با " چرشنبه بایرامی " یا
همان چهار شنبه سوری که عید و اقعی مردم آذربایجان است ، به پایان میرسد .
1- " چیله گئجه سی" :
" چیله گئجه سی " ، آخرین شب از ماه آذر و
فصل پاییز و طولانیترین شب سال است ، و فردای آن شروع اولین روز زمستان و
اولین دوره تقسیم آن با عنوان " بویوک چیله " با عمر چهل روزه می
باشد .
از گذشته های دور مردم آذربایجان در این شب
بدور کرسی های وسط اتاق که در حکم بخاری و سیستم گرمایشی آنروز بوده ، می
نشستند ، و تا پاسی از شب ، ضمن گوش سپردن به داستانها و قصه های
مختلف و بیشتر حماسی از زبان پدر بزرگها و مادر بزرگها ، به مصرف
تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش ، قورقا ( گندم برشته ) ، مغز گردو و سبزه و نیز
هندوانه به عنوان متعادل کننده مشغول می شدند .
تنقلات مصرفی در این شب ، بیشتر گرم مزاج بوده و باعث
افزایش میزان کالری و انرژی بدن و دوام مردم در برابر سرمای جانسوز زمستان آن زمان
آذربایجان میشده است ، که البته امروزه و با پیشرفت ابزار زندگی و افزایش رفاه
عمومی ، به دور کرسی نشستنها و گوش به داستانها و افسانه های قدیمی سپردن ، جای
خود را به شب نشینی های فامیلی و تماشای برنامه های تلویزیونی ، و بازیها و
سرگرمیهای خانگی ، در کنار گرمای مطبوع شومینه ها و بخاریهای گاز سوز سپرده است ،
و دیگر از " کرسی " و " کرسی یورقانی " و "
اجاق " و " زغال " و " زغال گردان " و افسانه های
" تپه گوز " و " امیر ارسلان رومی " و " قمر وزیر
" و " شمس وزیر " و داستان قهرمانی های " کور اوغلی
" خبری نیست .
2- "بویوک چیله " :
از اولین روز شروع اولین ماه فصل زمستان ، " بویوک
چیله " ، آغاز و تا دهم بهمن ماه به مدت چهل روز ادامه پیدا میکند .
3- " کیچیک چیله " :
از شروع یازدهم بهمن ماه " کیچیک چیله "
آغاز ، و به مدت بیست روز و تا پایان بهمن ماه ادامه پیدا میکند .
این محدوده زمانی که از نظر شدت سرما و برودت هوا ، بسیار
طاقت فرسا است ، به عنوان سخت ترین روزهای زمستان معروف بوده و از روزهای سرد و
سوزناک آن با عناوینی همچون " زمهریر " یاد می شود .
در افسانه ها امده است که " بویوک چیله " به طعنه
رو به " کیچیک چیله " کرده ، و عمر دراز چهل روزه ی خود را به رخ او
کشیده است . ولی " کیچیک چیله " با خنده ای او را خطاب قرار داده
و گفته است که :
- هان ، هشدار که بر عمر دراز خود نبالی ، که من در
این بیست روز عمر کوتاه خود چنان سرمایی بر زمین حاکم سازم که زمینیان درازی عمر
تو را فراموش ، و از سختی سرمای عمر من سخنها گویند !
با پایان " کیچیک چیله " ، روزهای سخت
زمستان هم تا حدودی به پایان رسیده و با آغاز اسفند ماه ، برودت هوا رفته رفته
کمتر می شود . چنانچه مردم آذربایجان مثل کرده اند که :
- چیله چیخدی ، قیش چیخدی ! ( یعنی اینکه چله تمام شد ،
زمستان تمام شد ) .
3- " خضر " یا " چار
چار " :
چهار روز آخر " بویوک چیله " و چهار روز
اول " کیچیک چیله " ، یعنی فاصله زمانی هفتم تا چهاردهم بهمن ماه به مدت
هشت روز را " خضر " گویند .
مردم آذربایجان در اولین شب جمعه این هشت روز ، آیینی دارند
با عنوان " خضر نبی " ، که توسط بانوان خانواده ها به جای آورده
می شود .
در این آیین ، اغلب خانواده ها " قووت " (
که نوعی ماده غذایی است متشکل از مخلوط آرد نخود چی و آرد قورقا یا گندم برشته و
آرد عدس بوداده ، همراه با دوشاب ) تهیه کرده و آنرا در سینی ها و مجمع های بزرگ
ریخته و سطح آنرا صاف می کنند ، و بعد آنرا در گوشه ای قرار میدهند ، و اعتقادشان
بر این است که در شب مذکور ، حضرت " خضر " به خانواده ها سر کشی کرده ،
و " قووت " را متبرک میکند . ( با گذاشتن رد قمچی یا تازیانه بر روی
قووت ) .
فردای آن شب ، بانوان خانواده به " قووت " سرکشی
کرده و با دیدن رد قمچی ( تازیانه ) منتسب به خضر نبی ، آنرا جمع کرده و به همراه
دیگر اعضای خانواده مورد مصرف قرار میدهند .
4- " کورد اوغلی " :
فردای روز سی ام بهمن ماه ، که روز پایان "
کیچیک چیله " و اولین روز از اسفند ماه است ، در باور مردم آذربایجان ،
" کورد اوغلی " نامیده می شود .
داستان مذکور به این صورت نقل شده است که " کورد اوغلی
احمد " فرزند یکی از خوانین منطقه ، که با پایان یافتن " کیچیک
چیله " ، و به گمان اینکه دیگر زمستان توان خود را از دست داده و به
سردی و سختی روزهای گذشته نیست ، وسایل شکار را برداشته ، و راهی شکارگاه می شود .
ولی هنگام برگشتن از شکار ، وضعیت هوا دگرگون شده و برف سنگینی منطقه را فرا می
گیرد و " کورد اوغلی احمد " راه را گم کرده و بعد از ساعتها تلاش و
نیافتن راه برگشت ، از حال رفته و در زیر خروارها برف ، مدفون میگردد .
از آن طرف پدر " کورد اوغلی " که از نیامدن او
نگران شده است ، به همراه سواران خود ، به جستجوی " کورد اوغلی " راهی
صحرا می شود . و بدنبال او شکارگاه را در می نوردند ، ولی هر چه می گردند او را
نیافته و نا امید قصد برگشت داشتند که یکی از سواران خان ، چشمش به ستونی از بخار
می افتد که از نقطه ای در وسط دشت به هوا بلند می شود ، لذا مژدگانی به خان
می برد که احمد زنده است .
بدین ترتیب " کورد اوغلی " را از زیر برف و در
حالی که هنوز زنده بوده ، بیرون می آورند ، و از زبان او می شنوند که زمین گرم شده
و علت زنده ماندن او هم ، گرمایی بوده که از زمین متصاعد می شده است .
بنا بر این افسانه ، مردم آذربایجان ، روز اول اسفند ماه را
روز نفس کشیدن زمین و گرم شدن آن دانسته و اصطلاحا" میگویند که :
- یئره نفس گلیب . ( زمین نفس میکشد ) .
5- " قاری کوله گی "
با آغاز اسفند ماه و گرم شدن تدریجی زمین ، باور عمومی بر
این بوده است که دیگر زمستان رو به اتمام نهاده و اثری از برف و کولاک دیده نخواهد
شد . ولی همینکه هفتم اسفند ماه از راه رسیده ، کولاکی سهمگینتر از کولاک های دیگر
منطقه را فرا گرفته و مردم آذربایجان را غافلگیر و شگفت زده کرده است .
داستان این کولاک که به " قاری کوله گی " موسوم
است ، به این شکل میباشد که در زمانهای قدیم ، پیر زن فرتوتی ، شتری داشته
که تنها وسیله معاش او محسوب میشده است .
پیر زن فرتوت ، ماهها انتظار فرا رسیدن زمستان و چله
های کوچک و بزرگ را کشیده ، و امیدوار بوده است که با فرا رسیدن زمستان ،
شترش جفت گیری کرده و برایش کره ای بیاورد ، ولی با سپری شدن چله ها ، شتر پیر زن
هنوز حالت جفت گیری پیدا نکرده بوده است .
از آنجا که احتمالا" شتر در ماههای سرد سال و روزهای
برفی جفت گیری می کرده است ! پیر زن که از شرایط پیش آمده ناراحت بوده ، دست به
دعا برداشته و از خدا برف و کولاکی دیگر درخواست میکند ، تا شترش فرصت جفت گیری
پیدا کند .
بدین ترتیب و با اجابت دعای آن پیر ، روز هفتم اسفند
ماه ، زمین را برف و کولاک شدید دیگری فرا می گیرد و سرمای رفته ، دگر باره باز می
گردد .
از آن روز تاکنون ، روز هفتم اسفند ماه هر سال که
معمولا" با کولاک مضاعفی همراه می شود ، در بین مردم آذربایجان با عنوان
" قاری کوله گی " نامیده شده است .
6- " وعده یئلی "
وعده یئلی که به معنی باد موسمی است ، عبارت از باد گرمی
است که در روز دوازدهم اسفند ماه شروع به وزیدن کرده و برف و یخ های زمین را
آب میکند .
وزش این باد در شهر های دیگر آذربایجان متناسب
با موقعیت جغرافیایی آن شهر بوده ، و حتی ممکن است وزش محسوسی در برخی از شهر های
دیگر نداشته باشد ، ولی همیشه سال در اردبیل ، این باد روز دوازدهم اسفند
ماه از راه رسیده و یخهای چسبیده به زمین شهر را آب می کند .
7- " چرشنبه بایرامی " :
چرشنبه بایرامی یا چهار شنبه سوری ، عید اصیل و واقعی مردم
آذربایجان بوده و از جایگاهی خاص در باور عمومی مردم برخوردار است .
با سپری شدن روزهای سرد زمستان و نزدیک شدن سال نو ، مردم
آذربایجان با تحرک و جنب و جوش ویژه ای ، شور و شعف خود را به نمایش گذاشته و با
مراسمهای خاصی مثل کاشتن سبزه از تخم گندم و عدس ، گرد گیری فرشها و گوشه های گرد
گرفته خانه ، حلاجی کردن و شستن پشم رختخواب ها و ناز بالش ها ، و
کارهایی از این قبیل ، به استقبال و پیشواز سال نو و باهار منتظر می روند .
از عادت های دیگر مرسوم در بین اهالی آذربایجان در
این روزها ، " تکم چی " و " تکم "
گردانی است ، که یکی از قدیمیترین و ریشه دارترین مراسمات است ، و طی آن فردی با
" تکم " گردانی در بین مردم و اهالی و با سرودن شعرهایی مخصوص ،
نزدیک شدن سال نو را نوید داده و از مردم مژدگانی در یافت می دارد .
در چنین روزهایی ، اهالی آذربایجان به دختران و خواهران
شوهر کرده خود هدیه ای به نام " بایراملیق " یا عیدی که ممکن است
لباس یا پارچه ای نفیس و یا پول نقد باشد ، همراه با بسته ای از انواع تنقلات و
شیرینی پیشکش کرده ، و ضمن بازدید و تحویل هدایا به ایشان ، فرا رسیدن
" چرشنبه بایرامی " و سال نو را تبریک می گویند .
در شب چهار شنبه سوری ، و با غروب آفتاب ، مردم آذربایجان
با بر افراشتن آتش در حیاط خانه های خود ، و پریدن از روی آن ، به جشن و
شادی می پردازند ، و دختران دم بخت با سرودن اشعاری مانند :
آتیل باتیل چرشنبه
بختیم
آچیل چرشنبه
از روی آتش برافراشته پریده ، و آرزوی خوشبختی و کامیابی
میکنند .
در این شب ، کد بانوی خانه با پختن غذای مخصوص این شب که
عموما" ماهی دودی با پلو ، به همراه یک خورشت آزاد دیگر است ، سفره این
شب مخصوص را پهن و اعضای دیگر را به سرو غذا دعوت میکنند .
آنچه در این شب خاص قابل توجه است عبارتند از :
1- هیچ کس دعوت دوستان و آشنایان را قبول نکرده و به
مهمانی خانه کسی نمی رود ، و حد الامکان سعی میکند که در خانه خود یا خانه
اجدادی خود باشد . و اگر در خارج از شهر محل سکونت خود بود ، سعی میکند به هر طریق
ممکن خود را به شهر و ولایت خود برساند .
2- ماهی دودی با پلو ، یک پای ثابت غذای موجود در سر سفره
این شب اهالی است .
3 – کد بانوی خانه به تعداد اعضای خانوار ، تخم مرغ
رنگ می کند ، و با برشته کردن دانه های گندم ، نوعی آجیل گرم بنام " قورقا
" درست کرده ، و آنها را در پیاله های چینی می ریزد ، و به همراه آجیل
های دیگری مثل مغز پسته و گردو و نخود چی کشمش و بادام و تخم کدو ، در
سر سفره این شب قرار میدهد .
علاوه بر تنقلات ذکر شده ، در سفره این شب ، عناصر دیگری
همچون شمع روشن ، شاخه ی سبزی موسوم به " همیشه جوان " ، نمک ، آب
، نان ، شاخه نبات و یک جلد قران مجید نیز دیده میشود .
4- در این شب باور بر این است که اگر کسی نیتی برای انجام
در سال آتی داشته باشد ، میتواند برآورده شدن یا نشدن نیت خود را با گوش دادن به
اولین کلام خارج شده از دهان فردی خاص ، تخمین بزند. لذا اهالی برای اینکه نیت کسی
نا میمون در نیاید ، سعی میکنند از به کار بردن کلام بی معنی و رکیک خودداری ، و
حتی الامکان از کلمات و جمله های متین و با معنا استفاده کنند.
5-در برخی از مناطق ، نوجوانان با حضور در پشت بام خانه
همسایه ها و آویزان کردن " شال " یا " قورشاق " خود
از باجه به داخل خانه ، طلب انعام و عیدی میکنند و کد بانوی خانه نیز
به " قورشاق " آویزان شده ، تخم مرغ رنگین و مقداری تنقلات ریخته و
ارسال میدارد . این رسم به " قورشاق سال لاماخ " و در برخی مناطق
به " شال سال لاماخ " معروف است .
6- جوانان در این شب و فردای آن ، مبادرت به انجام
نوعی بازی موسوم به " یومورتا چاقیشدیرما " یا تخم
مرغ بازی میکنند که طی آن هر دو طرف بازی تخم مرغ های خود را با فنی خاص ، به هم
می نوازند و هر کسی که سر و ته تخم مرغش بشکند ، بازنده بازی و تخم مرغ است .
علاوه بر موارد مذکور ، در برخی از روستاهای آذربایجان و در
صبح فردای چهار شنبه سوری ، دختران دم بخت کوزه های آب به دوش کشیده و به سمت چشمه
سارها حرکت میکنند ، و ضمن شستشوی دست و صورت خود و نوشیدن از
آب چشمه ، کوزه های خود را هم پر کرده و به خانه برمی گردند ، و
اعتقاد دارند که خوردن آب چشمه در این روز خاص باعث بر آورده شدن آرزوهای
آنها می شود .
nano titanium by babyliss pro - titanium-arts.com
پاسخحذفThis product is manufactured in the USA. Tested titanium forging and works. titanium eyeglass frames Product titanium iv chloride Code: rocket league titanium white NU-TIN-STY20-S$39.99 apple watch titanium · In stock